مانيماني، تا این لحظه: 18 سال و 7 ماه سن داره

ترنم یک عشق ابدی

استخر رفتن من و مانی

1390/4/11 0:13
نویسنده : مامان مانی
315 بازدید
اشتراک گذاری

امروز هوا کمی بیش از اندازه گرم بود به خاطر همین به مانی  گفتم بابایی بریم استخر؟ اونم که از خداش بود منو دیگه ول نکرد از موقعیکه از سر کار اومدم گردنمو گرفت و گفت باباجون بریم استخر منم چون بهش قول داده بودم گفتم بریم خلاصه ساعت شش با هم رفتیم استخر .

قربونش برم میخواد احتمالا قهرمان شنای دنیا بشه چون خیلی با دل وجرات با من اومد توی سه متری و منو گرفت و ول نکرد هی می گفت کمر منو بگیر و هی خودش پا میزد. خلاصه برای اون امروز روز دیگری بود

                                    
           

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

علي
1 تیر 90 0:32
سلام ماني جون.من وبابام هم فردا ميخوايم بريم استخر.اميدوارم در آينده 2تامون شناگرهاي قهاري بشيم

ایشالله علی جون
احسان
2 تیر 90 14:27
چه بابای مهربونی داری مانی بابایی منم خیلی مهربونه منو استخر می بره