مانيماني، تا این لحظه: 18 سال و 6 ماه و 22 روز سن داره

ترنم یک عشق ابدی

تولد عمه جون

1390/11/21 20:03
نویسنده : مامان مانی
432 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز ساعت 8 تولد عمه مانی دعوت داشتیم آماده شدیم با بابایی و مانی راه افتادیم و باهمدیگه رفتیم خونه مامان بزرگ 

اخه این عمه مانی عمه کوچیکش میشه مجلس خودمونی بود همه دور هم نشسته بودیم و میگفتیم و میخندیدیم ولی هنوز از عمه مانی خبری نبود اخه کیکش آماده نشده بود و منتظرکیکش بود تا بگیردش و بیاد

ما دیدیم مانی از جلوی در تکون نمیخوره هی درو باز میکنه و میبنده بهش گفتیم بیا بشین هوا سرده اینقدر بیرون نرو ولی حرف گوش نمیکرد تا اینکه صدای زنگ اومد مانی درو برای عمش بازکرد و منتظرش موند تا بیاد تو اتاق تا عمش درو بازکرد و اومد تو بدو کرد و رفت و به عمش گفت تولدت مبارک عمه جون 

بچم اینقدر جلوی در منتظر مونده بود تا اولین نفری باشه که به عمش تولدشو تبریک میگه وای چه قدر پسرم عمشو دوست داره قلبقلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان پریسا
25 بهمن 90 1:28
سلام گلم. مطالب اموزنده ایی در وبتون قرار دادید.با اجازه لینکتون میکنم.


ممنون من هم لینکتون کردم عزیزم