خاطرات خوابوندن كودك
خوابوندن بچه هاي بدقلق هم هنري ميخواد واسه خودش
خوابوندن بچه هاي بدقلق هنري ميخواد واسه خودش ياد اون سالها كه ميفتم خودم خندم ميگيره موقع خوابوندن ماني چه كارهايي كه نميكرديم آخه خيلي تو خوابيدن بدقلقي ميكرد.شايد خندتون بگيره طفلي را به تخت ميبستيم يا اينكه پارچه اي مينداختيم روي تختش و يواشكي تكونش ميداديم اونم كه از ما زرنگتر بود به محض يواشكي نگاه كردن ما سريع ميخنديد و ما رو مسخره خودش ميكرد اون موقع من فلك زده بايد ميزاشتمش رو پامو تا نصفه شب تكونش ميدادم آخ چه شبهايي بود
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی